. . . شب ها خوابم نمی برد... از درد ضربات شلاق خاطرت رو ی قلبم... بی انصاف... محکم زدی... جایش مانده اســـــــــــتـــــــــــ... . . . دمش گرم باران را میگویم به شانه ام زد و گفت خسته شدی امروز را تو استراحت کن من به جایت میبارم . . . روزی فرشته ای سرنوشت هارا میخواند به سرنوشت من که رسید لحطاتی ماند و با تعجب مرا نگاه کرد بعد با خنده گفت پس روز های خوبت کجاست؟ . . . دقیقا کجا می افتند؟ چندیست دنبال خودم میگردم! . . فقط بگذار غمش را جدا کنم نمی دانم چیزی هم تهش می ماند یا نه؟ دوریت سخت تنهایم کرده چشم انتظار آمدنت به تمام راه های کلبه ی حقیرانه ام ختم می شوند خیره ام زودتر بیا دیگر چیزی از نگاهم باقی نمانده... . . . نفس کم می آورم چند بار بگویم نفسم به نفس تو بند است بشکنش بغضت را می گویم دارم خفه می شوم . . . چه قدر طفلک دست های من این روزها دلتنگند چه قدر طفلک این دست ها این روزها تنها مانده اند کارشان این روزها شده پاک کردن اشک های دلتنگی من . . انگشتان من چه به انگشتانش می آیند! . . . همان جهنمی است که وعده اش را دادند من بهشت را می خواهم چه کار؟ وقتی جهنم با او بودن این قدر لذت بخش است! . . هرکه یافت مژدگانی اش «تمام زندگی ام» .
نظرات شما عزیزان:
ادم بااحساسی هستی !
من می تونم شخصیتتو بگم چون روانشناسم !
با احساس و اروم و مهربون و زود رنج و زیبا هستی و چشات درشته و تپل هستی و رنگ چشات مشکی و مومن هستی و خانواده دوست هستی !@ درست گفتم دیدی ؟؟؟
پاسخ:سلام اقا مهران !
مرررسي كه اومدين و ننظر گذاشتين !
ميي شه بدونم اهل كجايين و مقطع تحصيليتون ؟؟؟؟؟؟
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |